جدول جو
جدول جو

معنی ورزش کردن - جستجوی لغت در جدول جو

ورزش کردن(فُ بَ دَ)
ممارست کردن. تمرین کردن. (فرهنگ فارسی معین) :
با بلاهای عشق ورزش کن
خویشتن را بلندارزش کن.
اوحدی.
، اجرا کردن تمرینهای بدنی به منظور تکمیل قوای جسمی و روحی بطور مرتب. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
ورزش کردن
ممارست کردن تمرین کردن
تصویری از ورزش کردن
تصویر ورزش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ورزش کردن
يمارس
تصویری از ورزش کردن
تصویر ورزش کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ورزش کردن
Sport
تصویری از ورزش کردن
تصویر ورزش کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ورزش کردن
faire du sport
تصویری از ورزش کردن
تصویر ورزش کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ورزش کردن
spor yapmak
تصویری از ورزش کردن
تصویر ورزش کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
ورزش کردن
praticar esportes
تصویری از ورزش کردن
تصویر ورزش کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
ورزش کردن
practicar deportes
تصویری از ورزش کردن
تصویر ورزش کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
ورزش کردن
uprawiać sport
تصویری از ورزش کردن
تصویر ورزش کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
ورزش کردن
заниматься спортом
تصویری از ورزش کردن
تصویر ورزش کردن
دیکشنری فارسی به روسی
ورزش کردن
займатися спортом
تصویری از ورزش کردن
تصویر ورزش کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ورزش کردن
sporten
تصویری از ورزش کردن
تصویر ورزش کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
ورزش کردن
Sport treiben
تصویری از ورزش کردن
تصویر ورزش کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
ورزش کردن
खेलना
تصویری از ورزش کردن
تصویر ورزش کردن
دیکشنری فارسی به هندی
ورزش کردن
fare sport
تصویری از ورزش کردن
تصویر ورزش کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
ورزش کردن
운동하다
تصویری از ورزش کردن
تصویر ورزش کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
ورزش کردن
খেলাধুলা করা
تصویری از ورزش کردن
تصویر ورزش کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
ورزش کردن
کھیلنا
تصویری از ورزش کردن
تصویر ورزش کردن
دیکشنری فارسی به اردو
ورزش کردن
เล่นกีฬา
تصویری از ورزش کردن
تصویر ورزش کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
ورزش کردن
berolahraga
تصویری از ورزش کردن
تصویر ورزش کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
ورزش کردن
לעסוק בספורט
تصویری از ورزش کردن
تصویر ورزش کردن
دیکشنری فارسی به عبری
ورزش کردن
做运动
تصویری از ورزش کردن
تصویر ورزش کردن
دیکشنری فارسی به چینی
ورزش کردن
kucheza michezo
تصویری از ورزش کردن
تصویر ورزش کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
ورزش کردن
スポーツをする
تصویری از ورزش کردن
تصویر ورزش کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سازش کردن
تصویر سازش کردن
با کسی صلح کردن، آشتی کردن، رفع اختلاف کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوزش کردن
تصویر پوزش کردن
عذرخواهی کردن، پوزش خواستن، برای مثال هر آن کس که پوزش کند بر گناه / تو بپذیر و کین گذشته مخواه (فردوسی - ۶/۲۳۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردش کردن
تصویر گردش کردن
دور زدن، تفریح کردن، گشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردش کردن
تصویر گردش کردن
بگشت رفتن تفریح کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوزش کردن
تصویر پوزش کردن
پوزش خواستن پوزش آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریش کردن
تصویر پریش کردن
پریشان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرسش کردن
تصویر پرسش کردن
سوال کردن پرسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سازش کردن
تصویر سازش کردن
با کسی صلح کردن، مساهله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرزو کردن
تصویر آرزو کردن
آرزو بردن آرزو داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درزی کردن
تصویر درزی کردن
خیاطی کردن خیاطت
فرهنگ لغت هوشیار
ایمان آوردن گرویدن: از پس که مومن گروش کند پاره پاره ببیند الله را
فرهنگ لغت هوشیار